متن نوشته های عاشقانه و احساسی سکـــوت
سکوت، یعنی گفتن در نگفتن، یعنی مقابله با شهوت رام نشدنی حرف، یعنی تمرین
برگشتن به دوران جنینی و شنیدن انحصاری لالائی قلبِ مادر در تنهائی محض.
.
سکوت در مکالمه تلفنی، یعنی تردید یا مزاحمت، یا شرم.
.
هر سکوتی، سرشار از ناگفته ها نیست، بعضی وقت ها، سرشار از خجالتِ گفته هاست.
.
موسیقی، یعنی سکوت بعلاوه سکوت های شکسته شده ی موزون.
.
.
.
سکوتِ آرام کتابخانه، یعنی رعد و غرش نهفته ی تمامِ حرف های فشرده ی عالم، در پیش از این.
.
سکوتِ شاهد، یعنی شهادتِ دروغ، موقع خواب و استراحت و تعطیلی وجدان.
.
سکوتِ محکوم بی گناه، یعنی بغض، آه، گریه درون.
. سکوتِ مظلوم، یعنی نفرینی مطلق و ابدی. . بعضی سکوت را به رشوه ای کلان می خرند و با سودی سرشار، به اسم حق السکوت، می فروشانند. . سکوتِ عاشق در جفای معشوق، یعنی پاس حرمتِ عشق. . سکوت، در خود گریه دارد ولی گریه، با خود سکوتی ندارد. . بعضی با سکوت آنقدر دشمنند که حتی در خواب هم آنرا با پریشان گوئی می شکنند. . سکوتِ در بیمارستان، بهترین هدیه ی عیادت کنندگان است. . آدم، بسیاری حرف ها را که می شنود، آرزو می کند کاش بشر گنگ و ساکت بود. . ایرانی ها، از قدیم معنی سکوت و سخن بخردانه گفتن را خوب بلدند، اشکال فقط در استفاده گاه و بیگاه از این دو نعمت، به جای هم است. . آنان که حرمت سکوت را پاس می دارند، بیش از حرّافانِ حرفه ای، به بشر امیدواری می دهند. . وقتی خدا بخواهد فساد کسی را برملا کند، نعمتِ سکوت را از او سلب می کند. . سکوتِ قاضی، رعب آورترین سکوتِ زمینی است، وقتی بدانی گناهکاری. . سکوتِ وداعِ واپسین دیدار دو دلدار، همیشه مرطوب است. . سکوتِ یک محکوم به مرگ، پر از پشیمانی لزج است. . خیالتان آسوده، سکوتِ مرگ، سرد و منجمد است، ولی شکستنی نیست. .
زیر زمین خانه های قدیمی تمام مادر بزرگ ها، سرشار از سکوتِ ترشی سیر،
انار خشکیده، سرکه ی انگور، عروسک ها و دوچرخه دوران بچگی است. . سینمای صامت، پر از سکوتی گویا و خنده دار بود. . غیرقابل درک ترین سکوت، متعلق به معلم ادبیات پیری است که، شاگرد قدیمش را در حال غلط خواندن گلستان سعدی از تلویزیون می بیند. . آزار دهنده ترین سکوت، وقتی است که دروغ می گوئی و مخاطبت در سکوتی سنگین، فقط نگاه می کند. . در گورستان، فقط در ساعات معینی که ارواح به میهمانی می روند، سکوت برقرار است. . بعضی، بلدند با تمام وجود مدت ها ساکت باشند، حیف که زبانشان آخر همه را به باد می دهد. . آدم های ترسو، برای فرار از سکوت، با خود حرف می زنند. . تابلوهای جهت نما، در خیابان و جاده ها، در سکوتی بی ادعا، عابران را راهنمائی می کنند. . تمام مردم جهان، با یک زبان واحد سکوت می کنند، ولی به محض باز کردن دهان از هم فاصله می گیرند. . کرو لال ها، در سکوتِ محض با هم حتی پرچانگی هم می کنند. . سکوت، خیلی خیلی خوب است، اما نه هر سکوتی. . بعضی، قادرند تا لحظه مرگ، سکوت کنند، به شرطِ آنکه حق السکوتِ قابلی در قبالش گرفته باشند. . در آخرت، تو را به خاطر حرفهای نسنجیده، ممکن است مجازات کنند، ولی سکوتِ بی جایت را، هرگز نمی بخشایند. . سکوت را با هر چیزی می شود شکست، ولی با هر چیزی نمی توان پیوند زد. . سکوت، حتی از نوع مطلق اش در نهایت شکستنی است. . دفاترِ سفید و بی خطِ نو، مثل نوارِ خام، مملو از سکوتند. . تاکنون، هیچ مترجمی پیدا نشده که بتواند سکوت را، از زبانی به زبان دیگر ترجمه کند. . قطعاً یکی از راههای تحمل ِزندگی، پناه بردن به سکوت است. . همیشه گفته اند، از آن نترس که های و هو دارد، از آن بترس که برّوبرّ، نگاهت می کند و در سکوت، برایت نقشه ای شیطانی می کشد. . آدم های خسیس، ممکن است بی بهانه حرف بزنند، ولی بی بها، سکوت نمی کنند. .
سکوت گاهی وقتها واقعا زیباست… مثل وقتایی که آدم توی طبیعته؛ توی یه جای
بکر و دنجش. که جز پرنده ها و آب و درختاش کس دیگه ای نیست و صدایی نیست جز
همین صداها که گوش دادن بهشون یه شور خاصی به آدم میبخشه. . سکوت ساحل واقعا زیباست و سکوت زمانیکه یه نوای زیبا به گوش میرسه و همه ی وجود آدم رو در بر میگیره … .
سکوت؛ در آن می توان شکفت، شکست، خندید، بارید، ترسید، شنید. در او می
توان نشست و هیچ نگفت و تنها در سکوت است که می توان فاصله ها را با گوهر
خیال، پیوند داد.